اسکمپر، تکنیکی برای برانگیزش خلاقیت و پرورش ایدههای خام است. میتوان از این روش برای حل هر مسئلهای که با آن روبرو میشویم، استفاده کنیم. در اصل، اسکمپر یک فهرست چندمنظوره با سوالهای ایدهپروری است که هم بکار بردن آن آسان است و هم بطور شگفتآوری قدرتمند است. اسکمپر بر این مفهوم استوار است که هر چیز جدیدی، مدل اصلاح شده چیزی است که پیش از این موجود بوده است. هر حرف، در کلمه مخفف اسکمپر(SCAMPER)، نشان دهنده یک راه مختلف،همراه با ویژگیهایی است که شما را برای راه اندازی ایدههای جدید، به چالش میکشد
هفت واژه تشکیل دهنده SCAMPER عبارتند از:
جایگزین کردن |
|
Substitute |
یکپارچه کردن |
|
Combine |
تعدیل کردن |
|
Adjust |
تغییر دادن، اصلاح کردن و یا بزرگ کردن |
|
Merge |
کاربردهای دیگر |
|
Put to other uses |
حذف یا کاهش |
|
Eliminate |
بازآرایی یا معکوس کردن |
|
Rethinking |
-1 جانشین کردن Substitute
• چه
چیزی را میتوان به جای چیز دیگر به کار برد؟
هیزم، زغال، گازوئیل،نفت، بنزین، گاز
-2 ترکیب
کردن Combine
• چه چیزی را با چه چیزی
میتوان ترکیب کرد؟
دستمال کاغذی + عطر = دستمال کاغذی
معطر
تلفن+ دوربین+ ضبط و پخش صوت= موبایل
ترکیب دو عدسی دوربینی و نزدیک بینی
در عینکها
-3اقتباس،
تطبیق یا سازگاری Adjust
• آیا می توان چیزی را متناسب تر کرد؟
تولید کنسرو بدون نیاز به درباز کن
(با تعبیه قلاب در باز روی درب کنسرو)
• آیا
میتوان چیز جدیدی را از چیزی دیگری اقتباس کرد؟
ساخت هلیکوپتر با اقتباس از بال
سنجاقک
ساخت هواپیما با استفاده از ساختمان
بال و بدن پرندگان
-4 تغییر
دادن، اصلاح کردن و یا بزرگ کردن Merge
• آیا میتوان تغییری در چیزی ایجاد
کرد؟ آیا می توان چیزی را بزرگتر کرد؟
تولید نوشابههای خانواده
تولید لاستیکهای پهن
-5 کاربردهای دیگر Put to other uses
چه استفاده دیگری از یک وسیله می توانیم بکنیم؟
استفاده مجدد از ضایعات کارخانههای
تولیدی
استفاده از بطریهای نوشابه خانواده
برای ساخت خانه!
-6 حذف یا کاهش Eliminate
• چه
چیزی را می توان از یک وسیله حذف کرد؟
حذف سیم از هندزفری موبایل
کوتاه کردن فرآیندهای اداری و
بروکراسی
-7 بازآرایی یا معکوس کردن Rerthinking
• اگر
چیزی را معکوس کنیم یا ترتیب آن را تغییر دهیم چه می شود؟
تغییر ساعات کار ادارات برای کاهش
ترافیک
تغییر آرایش محیط کار برای افزایش
کارایی
در دنیای پر تحول امروزی که فناوری های نوظهور، زندگی بشر را دستخوش تغیی ر کرده و می کند و سرعت رشد فناوری های جدید، فاصله بین کشورهای توسعه نیافته با جوامع پیشرفته و توسعه یافته بیش از پیش نمایان می سازد و تلاش کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه را با ناامیدی و یاس همراه کرده است. بکارگیری راه های میان بر و یا حذف بخشی از مسیر طی شده توسط پیشروان و پیشتازان این عرصه امری حیاتی و تنها راه باقی مانده برای کاهش فاصله و یا عقب نماندن از این قافله پرشتاب است که داشتن یک نظام نوآوری فناوری می تواند خلا اشاره شده را پر نماید و یا همان را ه میانبری باشد که مارا سریع تر به منزل مقصود برساند. در این مقاله تلاش شده است تا به نقش راهبردی نظام نوآوری و ایده پردازی در مدیریت منابع برای توسعه، پرداخته شود. جایی که باید از تمامی منابع استفاده شود تا بتوان قدمی به جلو برداشته شود و این مهم زمانی نمایان تر می شود که در یک بررسی اجمالی بر همگان روشن است که دلیل اصلی عقب ماندگ ی در کشور های توسعه نیافته ، ضعف در توسعه فناوری ها، عدم استفاده بهنگام از منابع و ضعف در مدیریت منابع است . در ای ن می ان برای طی نکردن همه آن راههای نرفته و البته پر از چالش، استفاده از فرآیندهای ایده پرداز ی و کمک گی ری از ای ده های خلاقانه می تواند نقش مهمی در توسعه فناوری ها و مدیریت بهتر آنها بر اساس نیاز داشته باشد. نکته دیگر اینکه ما بای د از طریق طراحی نظام ایده پردازی و نوآوری و تبدیل ایده ها ی فناورانه به نوآوری مبادرت به جبران عقب ماندگی فناورانه بکنیم که انجام این کار جز در تحقق یک عزم و همت ملی و کشوری محقق نخواهد بود و این مسئله باید دغدغه تمام مراکز علم ی و پژوهشی کشور باشد.
گامهای رسیدن به یک ایده:
1. ایده پردازی
2. مصور سازی
3. ارزیابی مفهوم
4. ارزیابی تجاری
5. توسعه محصول
6. بازاریابی آزمایشی
7. ارزیابی
8. بهبود و اصلاح
تعیین اولویتهای سرمایهگذاری
اگر منابع پول و زمان شما بیپایان است در این صورت شاید نیازی نباشد نگران نحوه تخصیص منابع خود باشد. اما در واقعیت همه ما نیازمند اولویتبندی سرمایههایمان هستیم- بهویژه در شرایط دشوار اقتصادی. وقتی با چنین چالشی در سازمان خود مواجه هستید، چگونه تصمیم میگیرید که تولید کدام گروه محصولات را ادامه دهید، روی کدام بخشبندی بازار تمرکز کنید یا کدام واحد کسبوکاری را بفروشید؟ برای تصمیمگیری در این موارد شما باید اول مجموعه واحدهای کسبوکار شرکت خود را بشناسید- و با تعریف معیارها بهمنظور تعیین مجموعه واحدهای کسبوکار شرکت خود شروع کنید.
در دهه 1970 گروه مشاوران بوستون (BSG) ماتریس بوستون را ارائه کردند که از رشد بازار و سهم بازار بهعنوان روشی برای غربال کردن فرصتها استفاده میکند بهگونهای که سازمان میتواند فرصتهایی را انتخاب کند که احتمالاً بهترین نتایج را در بر خواهد داشت. در ماتریس 2*2 BCG بر اساس نرخ رشد بازار و سهم محصول در بازار هرچه جذابیت محصول بیشتر باشد، بنابراین بیشتر باید روی آن سرمایهگذاری کرد.
ماتریسGE در واقع به عنوان یک راه حل برای رفع محدودیتهای مدلBCG در مجموعه پورتفولیو از سوی شرکت جنرال الکتریک و با مشاوره "شرکت مک کنزیاند کمپانی" ارایه شد. این مدل که یک ماتریس پیچیدهتر ازBCG است بجای چهارخانه، از نه خانه تشکیل شده است که به همین خاطر به شبکه برنامهریزی نه خانهای GE نیز معروف است. در مدل GE روی محور X ها عامل موقعیت رقابتی و قدرت شرکت و روی محور Yها جذابیت بازار درج شده و به جای گزینههای دوگانه بالا و پائین، محور Xها و Yها با اعداد 1 تا 9 مشخص شده اند
با مشخص کردن جایگاه واحدهای مختلف کسبوکار ، خطوط تولید یا محصولات، یک شرکت میتواند بهترین راه تخصیص منابع خود را مشخص کند. به همین دلیل این رویکرد بخصوص برای توسعه، ارزیابی و برقراری ارتباط با تصمیمات استراتژیک بسیار مؤثر خواهد بود.
استفاده از ماتریس GE
قدم اول: تعیین جذابیت بازار (محور عمودی)
عوامل زیادی هستند که میزان جذابیت یک بازار را تعیین میکنند و این عوامل، عواملی هستند که در اولین قدم به شما کمک میکنند تعیین کنید آیا به یک بازار خاص وارد شوید و یا وارد نشوید. در اینجا تعدادی مثال برای عوامل جذابیت بازار را معرفی میکنیم که ممکن است برای کسبوکار شما مناسب باشد ممکن هم هست مناسب نباشد.:
· رشد بازار (از ماتریس BCG)
· بزرگی بازار
· عوامل PEST: عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی اجتماعی و فنآوری
· عوامل پنج نیروی بورتر: قدرت تأمینکنندگان، خریداران، سطح رقابت و تهدید جایگزینی و موانع ورود به بازار
· دسترسی به نیروی کار
· نوسانات/ تغییرات تقاضا
· حاشیه سود
· فشارهای قانونی
مراحل زیر را برای تعیین جذابیت بازار مشخص کنید:
- عواملی را که برای تعیین میزان جذابیت بازارهای خود مورداستفاده قرار خواهید داد را مورد طوفان فکری قرار دهید. اینیک فرایند ذهنی است و سازمانهای مختلف به نتایج مختلفی خواهند رسید. تنها باید توجه داشته باشید که این عوامل را باید برای همه واحدهای کسبوکار یا خطوط تولیدی که ارزیابی میکنید بهکارگیرید. این کار به شما کمک میکند جذابیت کلی هر واحد یا محصول مدنظرتان را مقایسه کنید.
- به هر عامل یک وزن دهید. در انتها جمع وزنهای اختصاص دادهشده به کلیه عوامل باید 1 شود. سپس به هریک از واحدهای کسبوکار بر اساس عوامل جذابیت بازار امتیاز دهید. برای امتیازدهی از اعداد 1 تا 9 استفاده کنید:
( 1 بشدت غیر جذاب
( 2 جذابیت متوسط
( 3 بشدت جذاب
- سپس وزن و امتیازهای اختصاص دادهشده را درهم ضرب کنید تا امتیاز نهایی برای هریک از عوامل و هریک از واحدهای کسبوکار مشخص شود. سپس این امتیازات را برای هریک از واحدهای کسبوکار یا خطوط تولید باهم جمع کنید. در زیر مثالی ارائهشده است.